درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان مثل آسمان یا با ماه یا با خورشید "For Sale: Baby Shoes, Never Worn" دو شنبه 21 آبان 1392برچسب:داستان کوتاه,دلستر لیمو,بهترین,جذاب ترین,عالی, :: 22:10 :: نويسنده : سامان
داستان از این قرار است که یک روز جناب کافکا ، در حال قدم زدن در پارک ، چشمش به دختربچهای می افتد که داشت گریه می کرد. کافکا جلو میرود و علت گریه ی دخترک را جویا می شود. دخترک همانطور که گریه می کرد پاسخ میدهد : «عروسکم گم شده !» کافکا با حالتی کلافه پاسخ میدهد : «امان از این حواس پرت! گم نشده ! رفته مسافرت.» دخترک دست از گریه دست میکشد و بهت زده میپرسد : «از کجا میدونی؟» کافکا هم می گوید : «برات نامه نوشته و اون نامه پیش منه.» دخترک ذوق زده از او می پرسد که آیا آن نامه را همراه خودش دارد یا نه که کافکا میگوید : «نه . تو خونهست. فردا همینجا باش تا برات بیارمش» .
![]() ![]() |